دستان سیستان
مهدی بزی الری
 
 

نگاهي به اخلاق ، آداب و رسوم سيستانيها در ايران باستان

آنچه از اخلاق و صفات و آداب و رسوم سيستانيهادرايرانيان باستان مي دانيم اغلب از منابع غربي است ، تاريخ نگاران يوناني و رومي با اينكه چندان علاقه اي به ايران و ايراني نداشته و از آنها تحت عنوان بربر ياد مي كردند با اين حال نمي توانستند منكر سجاياي اخلاقي و صفات حميده ايرانيان باشند. همه جا از گفتار ، كردار و پندار نيك سخن رفته است ، همه جا از بيگانگي سيستانيها از دروغ صحبت مي شود.

سيستانيان به اطفال خود از سن پنج سالگي تا بيست سالگي فقط سه چيز مي آموختند : سواري و تير اندازي و راستگوئي . دروغگويي را بدترين عيب مي دانستند ، دروغگو به دوزخ يا سراي ناپاكان و دروغ پردازان مي رفت و گويا دروغ معاني مختلفي داشته است.پس از آن قرض داري را زشت ترين معايب مي دانستند زيرا معتقد بودند كه مقروض مجبور است دروغ بگويد.

مغان و آموزگاران به كودكان خود مي آموختند كه دروغ نگويند ، وام نستانند ، بدكاري و ستمگري روا ندارند ، ميهن خود را دوست بدارند ، وفادار و مردم دوست باشند ، مي خواره و شكمباره ، گدامنش و هرزه داري و ژوليده و چركين بار نيايند ، به آنان ياد مي دادند كه آب دهان در كوچه نيفكنند ، در رودها و آبها ادرار نكنند ، در معابر چيزي نخورند ، به اندازه بخورند و بنوشند و احترام پدر و مادر را نگه دارند و مي گفتند ، هرگز هيچ پارسي پدر و مادر خود را نكشته است ...

گزنفون ، مورخ و فيلسوف يوناني در كتاب كوروش نامه نوشته: پارسيان اطفال خود را در دادگاهها حاضر مي كردند تا محاكمات را گوش كنند و با دادگستري آشنا شوند. مي دانيم كه ايرانيان به عدالت اهميت بسيار مي دادند و دولتمردان نسبت به قضات بسيار سختگير و گاهي هم بي رحم بودند ، نوشته اند كه كمبوجيه شهريار هخامنشي و نخستين فاتح مصر ، يكي از قضات را كه رشوه گرفته بود محكوم به اعدام نمود ، آنگاه فرمان داد تا پوست او را كنده و بر مسند قضاوت بگسترانند.

طبق نوشته هردوت مورخ يوناني ، ايرانيان بخصوص سيستانيهاي باستان روز تولدشان را بيش از هر روز ديگري محترم مي داشتند و در اين روز بيشتر از ساير روزها غذا طبخ مي نمودند . آنها در كوچه و بازار چيز خوردن و پيش روي ديگران جويدن را سخت ناروا مي دانستند .

خشونت ها و وحشيگريهاي برخي از اقوام بدوي ، كه در مواجهه با مردم بيگانه زبان ها بريده اند و چشمها كنده و از سر بيگناهان منارها ساخته و يا از خون بي دست و پايان آسياها جاري كرده اند ، در ايرانيان نيست و آنچه هم ديده مي شود عمدتا منشا غير ايراني دارد . بهترين دليل اين مدعا فتح بابل توسط كورش كبير مي باشد كه به خدايان و باور و دين مردمان بابل احترام گذاشته و آنها را نابود نكرد


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:اخلاق سیستانیان,سیستان,زابل, :: 11:7 :: توسط : مهدی بزی الری

بیوگرافی و زندگینامه

یعقوب بن لیث نخستین امیر این خانواده بود که دولت مستقل اسلامی صفاریان را بنیاد نهاد. لیث پدر یعقوب در سیستان شغل رویگری (مسگری)داشت. لیث سه پسر داشت بنامهای یعقوب و عمر و علی، هر سه پسران لیث حکومت کردند اما دوره ای حکومت چندان نپایید. یعقوب نیز در اوایل مانند پدر رویگری میکرد و هرآنچه بدست می آورد جوانمرداه به دوستان و همسالانش ضیافت میکرد. چون به سن رشد رسید تعدادی از مردان جلد،زرنگ و عیار گردش جمع شده او را به سرداری خود برگزیدند. در سال 237 که طاهربن عبدالله در خراسان در خراسان جکوومت میکرد مردی از اهل بست بنام صالح بن نصر کنانی بر سیستان مستولی شد و یعقوب به خدمت وی در آمد. طاهر که مردی با تدبیر بود صالح بن نصر را از سیستان براند و پس از وی شخصی بنام درهم بن نضر خروج کرد و سیستان را تصرف نمود و سپاهیان طاهر را از سیستان براند. درهم که نتوانست از عهده ای سپاهیان برآید یعقوب را سردار سپاه خویش تعین کرد، سپاهیان چون ضعف فرماندهی درهم را دیدند از فرماندهی یعقوب اسقبال نمودند. پس از چندی والی خراسان با چاره ئ تدبیر درهم را اسیر کرد و به بغداد فرستاد، او مدتی در بغداد زندانی بود بعد آزاد گردید و به حدمت خلیفه در امد. درین زمان است که کار یعقوب نیز بالا میگیرد او به دفع خوارج میرود، یعقوب چون مردی با تدبیر و عیار بود تمام یارنش از وی چنان فرمابرداری میکردند که برون از تصور بود. یعقوب بعد ار ضبط سیستان رو به خراسان نهاد ولی چیزی نصیبش نشد. یعقوب مردی نبود که بزودی مضمحل شود، باز بار دیگر در سال 253 رو به خراسان نهاد اما این بار بخت یار او بود شهرهای هرات و پوشنگ را بگرفت و از آنجا رو به کرمان نهاد و گماشته حاکم شیراز در کرمان را بگرفت. پس از آن رو به شیراز نهاد با حاکم فارس جنگیده و آنرا نیز بدست آورد. یعقوب بعد از واقعه چند نفر از طرفداران خود را با تخایف گرانبها نزد خلیفه ای بغداد فرستاد و خود را مطیع خلیفه اعلان کرد. یعقوب در سال 257 باز به فارس لشکر کشید و خلیفه المعتمد به وی پیغام داد که ما ملک فارس را بتو نداده ایم که تو به آنجا لشکر کشی کنی. المؤفق برادر خلیفه که صاحب اختیار مملکت بود رسولی نزد یعقوب فرستاد .مبنی بر اینکه ولایت بلخ و تخارستان و سیستان مربوط به یعقوب است. یعقوب نیز بلخ را تصرف نموده متوجه کابل شد والی کابل را اسیر و شهر را تصرف نمود، پس از آن به هرات رفت و از آنجا به نیشاپور و محمد بن طاهر حاکم خراسان را با اتباعش اسیر و به سیستان فرستاد و از آنجا روانه طبرستان شد تا در آنجا با حسن بن زید علوی بجنگد. حسن درین جنگ شکست خورد فرار نمود و به سرزمین دیلمان رفت. یعقوب از ساری به آمل رفت و خراج یکساله را جمع کرد و روانه دیلمان شد، در راه در اثر باریدن پیهم باران تعداد ریادی از سپاهیانش کشته شده و خود مدت چهل روز سرگردان میگشت.



 ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:یعقوب لیث صفاری,سیستان,زابل, :: 8:57 :: توسط : مهدی بزی الری

داستان سام و سیمرغ

شاهنامه فردوسی

 

سام نریمان، امیر زابل و سر آمد پهلوانان ایران، فرزندی نداشت واز این­رو خاطرش اندوهگین بود. سرانجام زن زیبا رویی از او بارور شد و کودکی نیک­ چهره زاد. اما کودک هر چند سرخ روی و سیاه چشم و خوش سیما بود موی سر و رویش همه چون برف سپید بود.

مادرش اندوهناک شد. کسی را یارای آن نبود که به سام نریمان پیام برساند و بگوید ترا پسری آمده است که موی سرش چون پیران سپید است.
دایه­ی کودک که زنی دلیر بود سرانجام بیم را به یک سو گذاشت و نزد سام آمد و گفت : « ای خداوند ! مژده باد که ترا فرزندی آمده نیک چهره و تندرست که چون آفتاب می­درخشد. تنها موی سر و رویش سفید است. نصیب تو از یزدان چنین بود. شادی باید کرد و غم نباید خورد
سام چون سخن دایه را شنید از تخت به زیر آمد و به سرا پرده­ی کودک رفت. کودکی دید سرخ روی و تابان که موی پیران داشت. آزرده شد و روی به آسمان کرد و گفت : « ای دادار پاک ! چه گناه کردم که مرا فرزند سپید موی دادی ؟ اکنون اگر بزرگان بپرسند این کودک با چشمان سیاه و موهای سپید چیست من چه بگویم و از شرم چگونه سر برآورم ؟ پهلوانان و نامداران بر سام نریمان خنده خواهند زد که پس از چندین­گاه فرزندی سپید موی آورد. با چنین فرزندی من چگونه در زاد بوم خویش بسر برم ؟ » این بگفت و روی بتافت و پر خشم بیرون رفت.

سیمرغ

اندکی بعد فرمان داد تا کودک را از مادر باز گرفتند و بدامن البرز کوه بردند و در آن­جا رها کردند. کودک خردسال دور از مهر مادر، بی­پناه و بی­یاور، بر خاک افتاده بود و خورش و پوشش نداشت. ناله بر آورد و گریه آغاز کرد. سیمرغ بر فراز البرز کوه لانه داشت. چون برای یافتن طعمه به پرواز آمد خروش کودک گریان بگوش وی رسید. فرود آمد و دید کودکی خردسال بر خاک افتاده انگشت می­مکد و می­گرید. خواست وی را شکار کند اما مهر کودک در دلش افتاد. چنگ زد و او را برداشت تا نزد بچگان خود بپرورد.
سال­ها بر این بر آمد. کودک بالید و جوانی برومند و دلاور شد. کاروانیان که از کوه می­گذشتند گاه گاه جوانی پیلتن و سپید موی می­دیدند که چابک از کوه و کمر می­گذرد. آوازه­ی او دهان به دهان رفت و در جهان پراکنده شد تا آن­که خبر به سام نریمان رسید.

خواب دیدن سام

شبی سام در شبستان خفته بود. به خواب دید که دلاوری از هندوان، سوار بر اسبی تازی پیش تاخت و او را مژده داد که فرزند وی زنده است. سام از خواب برجست و دانایان و موبدان را گرد کرد و آنان را از خواب دوشین آگاه ساخت و گفت : « رای شما چیست ؟ آیا می­توان باور داشت که کودکی بی پناه از سرمای زمستان و آفتاب تابستان رسته و تا کنون زنده مانده باشد ؟»
موبدان به خود دل دادند و زبان به سرزنش گشودند که : « ای نامدار! تو ناسپاسی کردی و هدیه یزدان را خار داشتی. به دد و دام بیشه و پرنده­ی هوا و ماهی دریا بنگر که چگونه بر فرزند خویش مهربانند. چرا موی سپید را بر او عیب گرفتی و از تن پاک و روان ایزدیش یاد نکردی ؟ اکنون پیداست که یزدان نگاهدار فرزند توست. آن­که را یزدان نگاهدار است تباهی ازو دور باشد. باید راه پوزش پیشگیری و در جستن فرزند بکوشی

شب دیگر سام در خواب دید که از کوهساران هند جوانی با درفش و سپاه پدیدار شد و در کنارش دو موبد دانا روان بودند. یکی از آن دو پیش آمد و زبان به پرخاش گشود که : « ای مرد بی باک نامهربان !، شرم از خدا نداشتی که فرزندی را که به آرزو از خدا می­خواستی به دامن کوه افکندی ؟ تو موی سپید را بر او خرده گرفتی، اما ببین که موی خود چون شیر سپید گردیده. خود را چگونه پدری می­خوانی که مرغی باید نگهدار فرزند تو باشد ؟

سام از خواب جست و بی­درنگ ساز سفر کرد و تازان بسوی البرز کوه آمد. نگاه کرد کوهی بلند دید که سر به آسمان میسایید. بر فراز کوه آشیان سیمرغ چون کاخی بلند افراشته بود و جوانی برومند و چالاک بر گرد آشیان می­گشت. سام دانست که فرزند اوست. خواست تا به وی برسد، اما هر چه جست راهی نیافت. آشیان سیمرغ گویی با ستارگان همنشین بود. سر بر خاک گذاشت و دادار پاک نیایش کرد و از کرده پوزش خواست و گفت« ای خدای دادگر! اکنون راهی پیش پایم بگذار تا به فرزند خود باز رسم

باز آمدن دستان

پوزش سام به درگاه جهان آفرین پذیرفته شد. سیمرغ نظر کرد و سام را در کوه دید. دانست پدر جویای فرزند است. نزد جوان آمد و گفت : « ای دلاور! من ترا تا امروز چون دایه پروردم وسخن گفتن و هنرمندی آموختم. اکنون هنگام آنست که به زاد و بوم خود باز گردی. پدر در جستجوی تو است. نام ترا «دستان» گذاشتم و از این پس ترا بدین نام خواهند خواند
چشمان دستان پر آب شد که : « مگر از من سیر شده­ای که مرا نزد پدر می­فرستی ؟ من به آشیان مرغان و قله­ی کوهستان خو کرده­ام و در سایه­ی بال تو آسوده­ام و پس از یزدان سپاس­دار توام. چرا می­خواهی که باز گردم ؟
سیمرغ گفت : « من از تو مهر نبریده­ام و همیشه ترا دایه­ای مهربان خواهم بود. لیکن تو باید به زابلستان بازگردی و دلیری و جنگ آزمایی کنی. آشیان مرغان از این پس ترا به کار نمی­آید. اما یادگاری نیز از من ببر : پری از بال خود را به تو می­سپارم. هرگاه به دشواری افتادی و یاری خواستی پر را در آتش بیفکن و من بی­درنگ به یاری تو خواهم شتافت

آن­گاه سیمرغ، دستان را از فراز کوه برداشت و در کنار پدر به زمین گذاشت. سام از دیدن جوانی چنان برومند و گردن فراز، آب در دیده آورد و فرزند را برگرفت و سیمرغ را سپاس گفت و از پسر پوزش خواست.
سپاه گرداگرد دستان برآمدند، تن پیل­وار و بازوی توانا و قامت سرو بالای وی­ را آفرین گفتند و شادمانی کردند. آن­گاه سام و دستان و دیگر دلیران و سپاهیان به خرمی راه زابلستان پیش گرفتند. از آن روز دستان را چون روی و موی سپید داشت «زال زر» نیز خواندند
.

 منبع:

سپندار مذگان

sepandar_mazgan


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 23 بهمن 1391برچسب:سیستان, زابل شاهنامه, , :: 10:25 :: توسط : مهدی بزی الری

روز جمعه به شهرستان زهک رفته بودم که جاری شدن دوباره ی آب در رودخانه هیرمند نظرم را به خود جلب و باعث خوشحالیم شد چند تا عکس گرفتم که گفتم برای شما هم بزارم . البته   جریان آب در هیرمند هر چند مقطعی پس از چندین سال خشکسالی روزنه ی امیدی است برای برطرف شدن بلای خشک سالی از سر مردم غیور سیستان.

http://sohylirani.persiangig.com/image/DSCN2143.JPG

http://sohylirani.persiangig.com/image/DSCN2144.JPG

http://sohylirani.persiangig.com/image/DSCN2145.JPG

 


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 23 بهمن 1391برچسب:هیرمند, رود هیرمند,خشکسالی سیستان,جریان آب در هیرمند,زابل, :: 9:34 :: توسط : مهدی بزی الری

همزمان با شکل گیری شهرستان زابل این ساختمان در آغاز قرن 19 میلادی توسط انگلستان بعنوان کنسولگری برای اهداف استعماری در منطقه احداث شد پس از آن تا سال 1368 بعنوان مرکز بهداشت شهرستان مورد بهره برداری قرار گرفت در سال 1368 ساختمان  بعنوان گنجینه موقت و نمایندگی میراث فرهنگی شهرستان زابل تغییر کاربری یافت و در نهایت از سال 1368 تا سال 1385 بمدت 18 سال کارهای مرمتی روی ساختمان صورت گرفت و در شهر یور سال 1385 رسمآ فعالیت خود را  بعنوان موزه مردم شناسی سیستان آغاز نمود.

این بنا در قطعه زمینی به مساحت 3952 متر مربع  و زیر بنای 1125 متر مربع واقع شده است .  

در طراحی معماری و اجرای  این بنا به جنبه های اداری،نظامی با بهره گیری  از شیوه  معماری سنتی و بومی توجه شده است. بنا شامل مجمو عه ای از اتاقهای کوچک و بزرگ تشکیل شده که توسط در یا راهروهایی با هم ارتباط  پیدا می کند پوشش سقف کلیه ی  فضاها به صورت گنبدی در انواع مختلف بوده و در پشت با م نورگیر و لوله بخاری هایی تعبیه شده است.

 


 



 ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : شنبه 21 بهمن 1391برچسب:موزه مردم شناسی,سیستان ,زابل, :: 8:14 :: توسط : مهدی بزی الری

کوه خواجه (کوه اوشیدا) یا (کوه رستم)، تنها عارضه طبیعی در دشت سیستان است که در ۳۰ کیلومتری جنوب غربی شهر زابل قرار دارد. اوشیدا در زبان پارسی میانه به معنی ابدی است. این کوه ذوزنقه‌ای شکل که نزد سه دین اسلام، مسیحیت و زرتشت مقدس است، از سنگ‌های بازالت سیاه رنگ تشکیل شده و با ارتفاع ۶۰۹ متر از سطح دریا، مانند جزیره‌ای در میان دریاچه هامون قرار دارد.

در اطراف این کوه تعداد زیادی آثارباستانی از دوران ساسانیان، اشکانیان و بقایای اماکن اسلامی و معبد بودایی باقی مانده‌است که شامل مجموعه ی کاخها، قلعه کهک کهزاد، قلعه چهل دختر، قلعه سرسنگ، آرامگاه خواجه غلطان، ساختمان پیر گندم بریان، خانه شیطان، بناهای منفرد آرامگاهی و قبور اسلامی است. آثار تاریخی پیش از اسلام محوطه ی تاریخی کوه خواجه شامل مجموعه ی کاخها، قلعه کهک کهزادو قلعه چهل دختر می‌باشد.ارنست هرتسفلد در سالهای ۱۹۲۵ و ۱۹۲۹ میلادی با بررسی این مجموعه عنوان تخت جمشید خشتی را برای مجموعه ی کاخها برگزید.

 

این کوه ذوزنقه‌اى شکل از سنگ‌هاى بازالت سیاه رنگ تشکیل شده و با ارتفاع تقریبی ‪ ۶۰۹‬ متر از سطح دریا، در هنگام پرآبی، جزیره کوچکی در میان دریاچه هامون تشکیل می‌دهد. این کوه نام خود را از آرامگاه خواجه مهدی یکی از دوستداران خاندان علوی که مزارش بر فراز این کوه قرار دارد، گرفته و خواجه غلطان، کوه نور، کوه موعود و کوه باطنی از دیگر نام‌های آن است.

روى این کوه مى‌توان آثار بناهاى باستانى مربوط به دوره‌هاى تاریخى متفاوت را مشاهده کرد. یکى از مهم‌ترین و شاخص‌ترین بناهاى تاریخى این محل، آتشکده‌اى است قدیمى که زمان ساخت آن به سده یکم پس از میلاد باز مى‌گردد. آتشکده مذکور داراى یک تالار مرکزى در وسط و راهروهایى در اطراف است که در نهایت به ورودى اصلى آن در جلو ختم مى‌گردد و مطابق با سبک چهارتاقى‌هاى آن دوره ساخته شده است.

ویرانه‌هایى نیز در اطراف آن وجود دارد که مربوط به دوره‌هاى اشکانى و ساسانى است. کوه خواجه قلعه‌اى عظیم و دژ شهرى منحصر به فرد از دوره اشکانیان و ساسانیان است. این اثر بزرگ به تخت جمشید خشت و گل شهرت دارد و تنها نمونه دژ شهرهاى اشکانى باقى مانده در ایران است.

یکى دیگر از بناهاى تاریخى شاخص در کوه خواجه، کاخى است مربوط به دوره ساسانیان که جلوه‌هاى معمارى بدیعى را مى‌توان در آن مشاهده کرد. این کاخ شامل عمارتى است که در جلوى آن حیاطى با منظره‌اى بسیار بدیع و زیبا که چشم هر بیننده‌اى را خیره مى‌کند، قرار گرفته است.

همچنین در بخش جنوبى این تپه معبدى خشتى مربوط به دوره‌هاى قبل از اسلام قرار گرفته است. این معبد که کرچک چهل گنجه نام دارد بنابر عقیده برخى، همردیف بناهاى قلعه دختر شمرده مى‌شود.



 ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : شنبه 21 بهمن 1391برچسب:کوه خواجه, کوه اوشیدا,سیستان,زابل, :: 8:4 :: توسط : مهدی بزی الری

در روزگاران دور که بشر تازه یک‌جا نشین شده بود، شهری در سیستان پدید آمد که به گفته‌ی باستان‌شناسان به لحاظ بافت شهری، جمعیت، برنامه ریزی شهری و ... اولین شهر جهان بود. شهر سوخته و تمدن هوشمند و خلاق آن با بیش ازپنج‌هزار سال قدمت، به‌عنوان بزرگ‌ترین استقرار شهرنشینی در نیمه‌ی شرقی فلات ایران، نمونه‌ای منحصر به ‌فرد و حکایت‌گر واقعی علم، صنعت و فرهنگ گذشته‌های دور این مرز و بوم می‌باشد.

شهر سوخته در ۵۶ کیلومتری زابل در استان سیستان و بلوچستان و در حاشیه جاده زابل - زاهدان واقع شده است. این شهر در ۳۲۰۰ سال قبل از میلاد پایه گذاری شده و مردم این شهر در چهار دوره بین سال‌های ۳۲۰۰ تا ۱۸۰۰ قبل از میلاد در آن سکونت داشته اند. محوطه باستانی شهر سوخته در هزاره دوم و سوم قبل از میلاد، توسط مهاجرانی كه از چهار گوشه به ‌آن مهاجرت كرده‌اند، بنا شده است.سند یا کتیبه ای که نام واقعی و قدیمی این شهر را مشخص کند هنوز به دست نیامده و به دلیل آتش سوزی در دو دوره زمانی بین سال های 3200 تا 2750 قبل از میلاد «شهر سوخته» نامیده می شود.«کلنل بیت» یکی از ماموران نظامی بریتانیا از نخستین کسانی است که در دوره قاجار و پس از بازدید از سیستان به این محوطه اشاره کرده و نخستین کسی است که در خاطراتش این محوطه را شهر سوخته نامیده و آثار باقیمانده از آتش سوزی را دیده است. پس از او «سر اورل- اشتین» با بازدید از این محوطه در اوایل سده حاضر، اطلاعات مفیدی در خصوص این محوطه بیان کرده است. بعد از او شهر سوخته توسط باستان‌شناسان ایتالیایی به سرپرستی«مارتیسو توزی» از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۷ مورد بررسی و کاوش قرار گرفت.شهر سوخته دارای تشکیلات مرتب و منظمی بوده و از بعد سازمان‌دهی اجتماعی نیز جزو شهر‌های پیشرفته‌ی زمان خود بوده است. وجود نظام مرتب و منظم آب‌رسانی و تخلیه‌ی فاضلاب، دانش پزشکی پیشرفته و صدها عامل دیگر بر اهمیت این منطقه افزوده است.

شهر سوخته



 ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : شنبه 21 بهمن 1391برچسب:شهرسوخته,سیستان,زابل, :: 8:0 :: توسط : مهدی بزی الری

در محلي بنام دهانه غلامان در نزديکي روستاهاي ده رستم وقلعه نو شهرستان زابل بقاياي شهري عظيم از روزگار هخامنشيان بر جاي مانده است اين شهر که در زير توده اي عظيم از شن هاي روان مدفون شده بود اولين بار در سال 1339 هـ ش شناسايي ودر طي سالهاي 44-1341 مورد خاکبرداري وکاوش قرار گرفت اين شهر در نزديکي رودخانه خشک رود بيابان وشعبات رودخانه هيرمند رشد نموده وشکوفا گرديد اين شهر بر روي تراسي طبيعي از دوران پلئو - پليستوسين که حدود 5 کيلومتر امتداد دارد احداث شده است اين تراس بطور طبيعي بصورت سد وخاکريز طبيعي ميان دو حوزه آبگير طبيعي ( چاه نيمه هاي شماره 3و4 ) قرار گرفته است .

يکي از دلايل احداث اين شهر بر روي اين تراس جلوگيري از خطرات وخسارات احتمالي ناشي از طغيان رودخانه هيرمند وسيلاب هاي فصلي وناگهاني ان وديگري حداکثر استفاده از اراضي مزروعي اطراف تراس مي باشد کاوشهاي اوليه نشانگر شهري بود بطول يک ونيم کيلومتر وعرضه 300 تا 800 متر از عهد هخامنشيان در سده ÷نجم وششم قبل از ميلاد که مدت زماني کوتاه حدود دو قرن معمور وآباد بوده است عدم يافت حصار تدافعي خارجي شهر حکايتگر آرامش وامنيت وثبات سياسي ونظامي امپراطوري هخامنشيان در آن زمان مي باشد .

اين شهر از جهات گوناگوني داراي اهميت مي باشد از يک سوي تنها شهر خشت وگلي از روزگار هخامنشيان است که در ان بر خلاف ساير آثار وشهري بجاي مانده از اين دوره نشانگر زندگي پادشان وکاخهاي مربوط به آنها مي توان به وضوح زندگي مردم عادي وخانه هاي انها را در کنار ساختمانها وبناهاي عظيم عمومي يا دولتي مشاهده نمود .

 

از سوي ديگر اين شهر از جمله شهرهاي منحصر به فرد در شرق ايران است که بدون برنامه ريزي رشد نکرده بلکه احداث شهر با نقشه وبرنامه ريزي مدون واز پيش تعيين شده صورت گرفته است .

بناها وساختمانهاي شهر تمامااز خشت با نقشه هاي مربع يا مستطيل شکل منظم و داراي ستونهاي فراوان وبا پوشش سقف هاي گنبد وضربي مي باشند.

در تعبيه ورودي وپنجره ها جهت وزش بادهاي سيستان در نظر گرفته شده است وآنچه در اين شهر بيتر از همه مشهود است توجه مردم اين شهر به مذهب واجراي آئين هاي خاص نيايشي در آن مي باشد که به همين دليل بسياري اين شهر را بنام معبد دهانه غلامان مي شناسند .

در نتيجه کاوشهاي صورت گرفته نيايشگاهي بزرگ با نقشه مربع (53×53) متر از زير ماسه هاي روان بيرون آمد که مهمترين بنا در بين ساختمانهاي شهر محسوب مي گردد که دوره اول آن با خشت هايي به ابعاد 12×50×50 سانتي متر ودوره دوم آن داراي خشت هايي به ابعاد 12×33×33 سانتي متر مي باشد در اين محل چندين نوع آتشدان مذهبي وسکو بصورت تک يا جفت در اشکال متفاوت وجود دارد که مراسم خاص مذهبي در ان اجرا مي شده است .

همانگونه که ذکر شد اين شهر داراي مدت زمان حيات کوتاهي بوده وبه سرعت متروک وخالي از سکنه مي شود با توجه به اينکه در کاوشهاي آن هيچ شواهد ونشانه هايي از بروز آتش سوزيهاي وسيع ويا هجوم نظاني ويا عوامل مخربي همچون سيلاب ويا طوفانهاي ناگهاني وعظيم شن که باعث تخريب وتخليه شهر گردد.مشاهده نگرديد وعلاوه بر آن در حين خاکبرداري از داخل اتاقها وساختمانهاي شهر هيچ شيئي سالم وقابل توجهي بدست نيامد تنها عاملي که امکان دارد باعث فروپاشي شهر شده باشد همانان مي تواند تغيير مسير رود هيرمند که حيات شهر به آن بستگي داشته مي باشد ومردم شهر نيز اين مجال را داشته اند تا کليه اسباب واثاثيه خود را به تدريج از شهر خارج نمايند .

برخي از مورخين اين شهر ((زرک)) يا زرنگ)) پايتخت ايالت زرنکاي يا درانگيانا اورده شده در کتيبه هاي دوران هخامنشي همانند کتيبه هاي داريوش در بيستون کرمانشاه ، شوس ، تخت جمشيد ونقش رستم وهمچنين کتيبه خشايارشا در تخت جمشيد ويا شهر زرين مورخين يوناني همچون کتزياس وايذو دور خاراکسي مي دانند.

پس اولين حفاري ان که توسط هيئت خارجي ايتاليايي صورت گرفته بود در سالجاري 1379 هـ ش نيز بمنظور تعيين حريم شهر واجراي پروژه چاه نيمه حوزه آبگير شماره 4 بخش هاي ديگري از شهر توسط هيئتي از سازمان ميراث فرهنگي کشور به سرپرستي جناب آقاي دکتر سجادي مورد حفاري وگمانه زني قرار گرفت .

دقيقا در محل احداث سد خاکي واتصال ان به تراس طبيعي يک مجموعه عظيم معماري کشف گرديد که نشان دهنده اين موضوع است که وسعت شهر با توجه به نتايج حفاري هاي اخير بيش از وسعت متصور اوليه مي باشد . در صورتيکه تغييري جدي در برنامه احداث پروژه چاه نيمه جديد شماره 4 بوجود نيايد بيش از نيمي از آثار شهر در زير آب فرو رفته واثر زه آب در آنسوي سد خاکي مابقي آثار معماري خشتي اين شهر منحصر بفرد از دوران هخامنشي را تهديد وسرانجام براي هميشه از ميان خواهد برد.


ارسال شده در تاریخ : شنبه 21 بهمن 1391برچسب:دهانه غلامان,سیستان,زابل, :: 7:58 :: توسط : مهدی بزی الری

های بادیhttp://img.irna.ir/1391/13910820/80408021/80408021-3459045.jpg

آسیا  بادی

میرا ث فرهنگی هر قوم و ملتی را نمی توان به ابنیه ها یی چون کاخ ها ، کاروانسراها و یا مجموعه ای از سفالینه  ، آبگینه و اشیا سنگی یا فلزی محدود ومنحصر کرد. بلکه تاسیساتی از  این قبیل که بیانگر خلاقیت و ابتکار پیشینیان است را می باید به عنوان میراث فرهنگی گذشتگان  برای آگاهی و پزوهش نسل حاضر و آیندگان نگاهداری نمود ودر مورد تاریخ پیدایش و تکامل آن پزوهش های بیشتری به عمل آورد.

آسیای بادی نمونه نبوغ و استعداد نیاکان ما در زمانی بوده که نیروی محرکه مورد نیاز در بسیاری از جوامع بشری به نیروی دام و انسان محدود می شد اما آنها توانستند این نیروی طبیعی را به خدمت گرفته و از آن  در جهت آبادانی منطقه و رفاه عمومی بهره برند. شاید در شرایط کنونی با خیل عظیم اختراعات و ابداعات ، آسیای بادی سیستان با ظاهری عاری از ظرافت ، چندان جالب به نظر نیاید ولی اگر به یاد آوریم که پیدایش آن به 2000 سال پ.م زمانی که امکانات محدود ی در دسترس بود و علوم گوناگون هنوز در مراحل نخست خود بودند. بر می گردد اهمیت فنی و ساخت آن را بهتر درک خواهیم کرد. دانشی که فراتر از زمان خود بود آن اندازه برتر و بالاتر که قابل انطباق باعصر کنونی می باشد.

تعریف آسیا های بادی

آسیای بادی  آسیایی را گویند که به قوت باد بگرددو با نام های آسیا چرخ ،  باد آس و آس باد شده است. (دهخدا 0 علی اکبر- لغت نامه . قسمت آ . آسیا چرخ ) اعراب طواحین الریاح می گفتند . مقدسی در احسن التقاسیم طواحین الریاح سیستانی رایکی از عجایب دیار سیستان می شمارد که به وسیله باد ، گندم را آرد می کند .

در کتاب ماتیکان سیستان آمده است که یکی از صنایع سیستان ، آسیاهای بادی اند که جغرافی نگاران عرب به اتفاق از آن سخن به میان آورده اند . هنگام ورود عرب ها به سیستان یگانه چیزی که مایع تعجب شان گردید همین آسیاهای بادی بود.(محمدی خمک . جواد . ماتیکان سیستان . مشهد. واژیران ، 1389 )

قدمت آسیاهای بادی

برخی از نویسندگان ، زمان پیدایش آسیاهای بادی را به دویست سال پیش از میلاد مسیح نسبت میدهند ( هفت کشور . صورالاقالیم. به تصحیح منوچهر ستوده ، بیاد فرهنگ . ایران زمین  ص9 )

ابن خلدون مورخ مشهور عرب به وجود آسیا های بادی سیستان را مربوط به قبل از حمله  اعراب به این سرزمین می داند

(ابن خلدون ، تاربخ ابن خلدون ، ترجمه عبالحی آیتی )

آسیاهای بادی به عنوان منبع نیرو در تمدن های یونان و روم ناشناخته بو ده است . گزارش نخستین پس از اسلام مدارک مشخص تری درباره آسیاهای بادی واقعی که برای خرد کردن دانه ها و بالا بردن آب به کار می رفته به دست می دهند.

 

زادگاه آسیا های بادی

پزوهشگران و مورخان در این که سیستان  خاستگاه آسیاهای بادی است هم نظرند. مسعودر در مروج الذهب  می گوید :

( سیستان دیار باد است و همان شهری است که گویند باد آنجا آسیاها را می گرداند و آب را از چاه کشیده باغها را سیراب می کند و در همه دنیا شهری نیست که بیش تر از آن جا از باد سود برد و خدا داناتر است .) ل

منبع : وبلاگ گروه تاریخ آموزش و پرورش سیستان و بلوچستان

منبع عکس: خبر گزاری جمهوری اسلامی ایران

 



 ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : شنبه 21 بهمن 1391برچسب:آسیاب بادی ,سیستان,زابل,اولین آسیاب بادی , :: 7:48 :: توسط : مهدی بزی الری

اوشیدا:19بهمن ۱۳۳۰ یادآورقیام خونین ودلاورانه مردم سیستان است که باجسارت وشهامت بی نظیر،درزمانی که خاندان پهلوی با حمایت آمریکا حکومت می کردند باخیزش مردانه ،کاخ آمال وآرزوهای دیرینه خاندان خزیمه راسرنگون وبه سلطه صدساله این خاندان پایان بخشیدند.
19بهمن ۱۳۳۰ یادآورقیام خونین ودلاورانه مردم سیستان
به گزارش پایگاه خبری اوشیدا:دلاوران سیستانی باقیام تاریخی خود ثابت کردند که درتمام دوران حیات ازعصر کین خواهی ایرانیان گرفته ،تادوره پهلوانی وتاریخی هیچگاه سلطه بیگانه را نپذیرفته و نگاهبانان ازجان گذشته دردفاع ازکیان ایران هستند . بنابراین قیام تاریخی ۱۹ بهمن نیز ادامه همان خیز شهادتی تاریخی ۱۹ بهمن سال ۱۳۳۰ کاندیدای راستین مردم سیستان آیت ا... میرزا ابراهیم شریفی ازروحانیون خوشنام سیستان بود زیرا سردار محمدرضا خان پردلی (سرابندی) رهبرقیام مردمی اعلام داشته بود نماینده سیستان باید یک سیستانی باشد ودولت وحکومت نمی تواند خواسته خودرا به مردم سیبستان تحمیل کند.
دولت که با تمام قدرت از امیرحسین خزیمه علم حمایت می کرد به بازرس اعزامی وفرماندار اعلام داشته بود که باید خزیمه ازصندوق آرا بیرون بیاید.

بنابراین چندروز قبل از روز انتخابات باحمایت ودسیسه رئیس ثبت احوال زابل تمامی صندوقها رابنام امیرحسین خزیمه انباشتند وصبح روز ۱۹ بهمن صندوقهارا به محل شعب اخذ آرا درشهر وبخشهای تابعه فرستادند. به این امید که صندوقهای پرشده راعصربه شهر برگردانند وبه ولی نعمتان خوددرتهران اعلام نمایند که دستور وخواسته شما برآورده شد.

رهبری قیام وبزرگان سیستان تاساعت ۷ صبح ۱۹ بهمن به مراجع ذیصلاح درتهران وشهرزابل اعلام داشتند که ازتقلب پرهیز شود. زیرا شهرزابل ومراکز اخذ رای درمحاصره آزادیخواهان سیستانی است. اما غرور وتکبر دولتی ها به حد ی بود که به خواسته مشروع وبه حق مردم هیچ ترتیب اثری داده نشد ، رهبری قیام پس از مذاکره با بزرگان سیستان وآیت ا... شریفی به نتیجه رسیدند که راه حل ازبین بردن صندوقها ی آرا می باشد. وابستگان رژیم و هواداران خاندان علم تهدید راهم جدی نگرفتند حتی ازتوهین هم فروگزار نکردند.

توهین یکی ازپیش کاران وابسته به خاندان خزیمه برای سیستانی ها قابل اغماض نبود. بنابراین دستور شکستن صندوقهای آرا صادر شد، ناگهان ازچهارگوشه شهرزابل فریاد یاحق درفضا طنین انداز شدودرساعت ۸:۱۵ دقیقه صبح روز ۱۹ بهمن تمامی صندوقها شکسته و آرا درفضا پراکنده شد .بازرس وفرماندار کشته شدند. وآیت ا... شریفی ،سردارمحمدرضاخان ودیگر سران وبزرگان سیستان بازداشت شدند برخی از آزادیخواهان سیستانی به زندانهای طولانی محکوم شدند وسردارمحمدرضاخان پردلی پس از ۱۶ سال تبعید درسال ۱۳۴۶ به سیستان بازگشت .

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:قیام 19 بهمن 1330 مردم زابل, قیام سیستان, سیستان, زابل, :: 8:3 :: توسط : مهدی بزی الری

محيط طبيعي

شهرستان زابل با حدود 329317 نفر جمعيت در جنوب خاوري ايران و شمال استان با مساحتي بالغ بر 14252 کيلومتر مربع واقع گرديده است. از جانب شمال و شمال شرق با استان خراسان جنوبي، از شرق در امتداد مرز با کشور افغانستان، از جنوب با شهرستان زهک و از غرب با کوير لوت هم مرز مي باشد.

زابل داراي سه بخش :مركزي ،پشت آب،  و شيب آب است که با يک جاده آسفالته به طول206 کيلومتر به مرکز استان راه دارد. فاصله آن با تهران 1078 کيلومتر است.

 

پيشينه تاريخي

سيستان اين سرزمين رازهاي سر به مهر، محوطه‌اي دارد كه حيرت همگان را برمي‌انگيزد. كمتر كسي را مي‌توان سراغ گرفت كه نامي از شهر سوخته سيستان و تمدن كهن اين سامان نشنيده باشد. امروزه نام و آوازه شهر سوخته سيستان چنان در دنيا پيچيده است كه هر دوستدار تاريخي و باستانشناسي آرزوي ديدن آن و قدم نهادن در اين سرزمين كهن را دارد. اين سرزمين چنان از جايگاه ويژه‌اي در دنياي باستان برخوردار است كه "سراورل اشتين" باستان‌شناس معروف انگليسي آن را بهشت باستان‌شناسان نام نهاده است. مورخين ساخت نخستين شهر در سيستان را به گرشاسب، يکي از نوادگان کيومرث نسبت داده اند. طي دوره هاي مختلف ولايت سيستان تمدن هاي بسياري را به خود ديده و جزو مراکز اوليه تمدن بشري بوده است.

سيستان در زمان هخامنشيان منطقه اي آبباد بوده و بر اساس کتاب زرتشت، يازدهمين سرزمين آفريده شده توسط اهورامزدا است. اين امر در کتيبه هاي بيستون و تخت جمشيد که سيستان را يکي از ممالک شرقي داريوش ذکر کرده اند، منعکس شده است.

لفظ زرنج، قديمي ترين نام سيستان و زاولستان استکه در کتيبه داريوش نيز با همين نام است. نيمروز نام ديگر سيستان است که به معني جنوب مي باشد. از سيستان به نام هاي سگستان، سجستان و سيوستان ياد کرده اند.

 

آب و هوا

آب و هواي زابل از نوع بياباني و گرم و خشک است. حداقل دما در دي ماه 17 درجه و حداکثر دما در تير ماه 45 درجه گزارش شده است.

جريان باد در سيستان در کليه فصول برقرار است. بادهاي 120 روزه سيستان حاصل توده هاي پرفشار غربي است که در فصل تابستان از جهت شمال غرب به جنوب شرق ميوزد. حداکثر سرعت در تير ماه به 100 کيلومتر در ساعت ميرسد که در مسير باعث جابجايي ريگهاي روان ميگردد و طوفان شن، تپه ماهور و برخان هاي ماسه اي را شکل مي دهد. طرح تثبيت شن هاي روان به وسيله مالچ پاشي و ايجاد پوشش گياهي از راههاي جلوگيري از پيشرفت اين طوفان ها در منطقه سيستان است. از باد در سيستان، بهره گيري فراواني مي گردد، از جمله خارخانه ها(کولرهاي طبيعي منازل) يخدان ها، بادگيرها و آس بادها به طوري که اين منطقه به عنوان خاستگاه آسباد در دنيا لقب گرفته است.

 


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:زابل,سیستان,آب و هوا, پیشینه تاریخی سیستان, :: 7:40 :: توسط : مهدی بزی الری

نام پدر : سيد علي
تاریخ تولد : شنبه ، 1 دي ، 1307
محل تولد : زابل
سن هنگام شهادت: 53
تحصیلات : اجتهاد
تخصص : فقه و اصول
 
زندگي نامه

سابقه مبارزاتي: از علماي فعال در نهضت امام خميني (ره) از سال 1341      (هـ .ش)، پرچمداري فعاليت هاي سياسي اسلامي در سيستان و بلوچستان، نمايندگي حضرت امام خميني(ره) و آيت الله العظمي حكيم(ره) در امور شرعي، تحت تعقيب مستمر از طرف ساواك،‌ همكاري با مؤتلفه اسلامي و بويژه با شهيد حجت الاسلام والمسلمين سيد علي اندرزگو در جهاد مسلحانه، تحمل زندانهاي مخوف ساواك

مسئوليت ها: نمايندگي حضرت امام راحل و مراجع ديگر در استان سيستان و بلوچستان،‌ رئيس مدرسه علميه زابل، حاكم شرع در استان سيستان و بلوچستان، مسئول كميته انقلاب اسلامي زابل، نماينده مردم زابل در مجلس شوراي اسلامي

آثار علمي: تأليف و ترجمه منطق منظوم به نام «منتهي الميزان»، مدح اميرالمومنين،‌ تأليف چند كتاب در منطق و معارف اسلامي
 
تولد تا جواني
سيد محمد تقي حسيني طباطبائي فرزند سيدعلي در نخستين روز زمستان سال 1307 در خانواده اي روحاني و كشاورز، در روستاي چلنگ شهرستان زابل از توابع استان سيستان و بلوچستان ديده به جهان گشود. پس از طي دوران طفوليت به دليل عشق و علاقه ي وصف ناپذيري كه به تحصيل علم داشت راهي مكتب كه در آن زمان محل يادگيري دين و دانش بود رفت.

منبع: بنیاد فرهنگی هفتم تیر



 ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:سیستان,محمدتقی حسینی طباطبایی,هفتم تیر, :: 7:39 :: توسط : مهدی بزی الری

نژاد

پيش از ورود و استقرار آريايي ها در سيستان، نژادهاي بومي در اين منطقه مي زيسته اند و بعد از آن مردم ساکن در اين منطقه از نژاد آريايي هستند که بهتر از ساير نقاط، زبان و خصوصيات کلي ايرانيان دوره هخامنشي را حفظ کرده اند. اين قوم نجيب قرنهاست که در اين خاک مقدس زندگي نموده اند و در واقع نژاد آريايي تکامل خود را در دشت سيستان طي نموده است. اقوام سيستان و زابلي بخش عظيم طوايف سيستان را تشکيل مي دهند. با توجه به سير مدنيّت در اين منطقه و دلايل متعدد ديگر در دوره هاي مختلف از طوايف شيرازي، عرب، بلوچ، قايني، افغان و هندي به سيستان مهاجرت نموده اند.

 

زبان و گويش

محققين گويش مردم سيستان را يکي از چهار زبان متروک پارسي عهد باستان ياد کرده اند. لهجه سيستاني به زاولي معروف است و از بهترين نمونه هاي بازمانده گويش سيستاني سرود آتشکده کرکويه سيستان است. در سال 254 هجري قمري يعقوب ليث صفاري اولين دولت مستقل ايران را بعد از اعراب در سيستان بنياد نهاد، وي زبان پارسي دري را زبان رسمي ايران نمود که تا کنون رسميت دارد.

 

خط

کاوش بايتان شناسي در شهر سوخته سيستان روشن نمودکه هنگام شکوفايي اين فرهنگ در 3200 سال قبل از ميلاد مسيح خط نگارگري در سيستان رواج داشته است. از جمله گل نگاره ذوزنقه اي شکلي است که از آغاز دوره ايلامي در لايه دهم شهر سوخته پيدا شده است. در دوره هخامنشي، خط رايج در منطقه خط ميخي بود، خط اوستايي نيز در بعضي از سکه هاي آن زمان ديده شده است. بعد از شهرياري يعقوب ليث، زبان و کتابت رايج در سيستان پارسي دري و پهلوي بود.

 

موسيقي سنتي

موسيقي برگرفته از حکمت معنوي و مولود فرهنگ اصيل اين ديار و داراي قدمتي کهن است. در موسيقي سازي، انواع سازهاي محلي از جمله قيچک، ني، دايره، سرنا و ساز و دهل استفاده مي گردد که توسط هنرمندان بومي در خود منطقه ساخته ميشد و در کنار موسيقي آوازي و مقامي که برگرفته از احساسات و فولکلور مردم است در رديفها و آواها به صورت دوبيتي ها (سيتکها) رباعيها، لالاييها و به مناسبتهاي مختلف اجرا مي گردد.

رقص شمشير از نمونه هاي شاخيص موسيقي سازي و آوازي در منطقه است که ضمن داشتن شهرت جهاني با شور و اشتياق خاصي در جشنها و مراسم آييني اين ديار برگذار ميگردد.

 منبع:سایت اداره کل میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری استان سیستان و بلوچستان


ارسال شده در تاریخ : 16 بهمن 1391برچسب:, :: 13:41 :: توسط : مهدی بزی الری



ارسال شده در تاریخ : 16 بهمن 1391برچسب:, :: 13:41 :: توسط : مهدی بزی الری

در فرهنگ سیستانی نوعی رقص وجود دارد که از آن به عنوان ( چوب بازی ) یاد می شود. چوب بازی ریشه هایی کهن در فرهنگ سیستانیان دارد و با وجود دگرگونی زندگی اجتماعی و قرارگیری در دوران گذار از زندگی سنتی به جدید همچنان طرفداران خود را دارد و در فرهنگ شادمانی مردم سیستان جایگاه والای خود را حفظ کرده است و حس نوستالژیک موجود در این نوع رقص همواره کنشگران را به مؤلفه های شادی و شادمانی پیوند می زند.

زندگی اجتماعی انسانها پر است از نمادهای گوناگون و به تبع آن زبان رقص نیز زبان نشانه است و نماد. رقص به عنوان یکی از از انواع هنرهای انسانی ( هنر مردمی ) زبانی ویژه و منحصر به خود دارد و زبانی است برای بیان شیوه زیستی خاص که در واقع ارجاع به چیزهایی است که در داخل شبکه های اجتماعی – فرهنگی موجود می باشد. از این رو می توان چوب بازی را از این منظر و نگاه نمادشناسی آن بررسی کرد. رقص چوب بازی پر است از نمادهای گوناگون که هر یک واجد معانی و تفسیرهای خاصی است که به زعم نظریه پردازان مکتب کنش متقابل نمادین این نمادها در درون موقعیت اجتماعی خاصی که اتفاق می افتد، دارای معنا و مفهوم است و کنشگران این معانی را درک می کنند. از سوی دیگر از جنبه کارکردی می توان گفت که این نوع رقص دارای کارکردهایی برای کنشگران بوده است که تا به امروز در ساختار اجتماعی – فرهنگی زندگی آنان خود را حفظ کرده است.

منبع: وبلاگ باشگاه جامعه شناسي


ارسال شده در تاریخ : 16 بهمن 1391برچسب:, :: 13:41 :: توسط : مهدی بزی الری
درباره وبلاگ
به نام ایزد دانا و توانا باسلام و درود فراوان این وبلاگ در نظر دارد سیستان باستانی را با تاریخی سراسر افتخار و حماسه در حد توان حداقل به فرزندان این سرزمین بیشتر معرفی کند تا همان گونه که این سرزمین به فرزندان برومندش مباهات میکند مردمش نیز به سرزمین مادریشان افتخار کنند. باشد که موجبات رضایت ایزد را فراهم کنیم.
موضوعات
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دستان سیستان و آدرس dastansistan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.